ارزش دلارهاي خانگي
محسن جلالپور
حداقل 20 ميليارد دلار خانگي، به معني وجود حجم وسيعي از پولهاي بلوكه شدهاي است كه ميتواند آينده كشور را تغيير دهد. براي درك بهتر اين رقم كافي است هر دلار را به نرخ بازار آزاد (و نه نرخ رسمي يا بازار ثانويه) در عدد فوق ضرب كرد كه رقمي در حدود 6-25 هزار ميليارد تومان ميشود. همين مبلغ براي اصلاح زيرساختهاي كشور و ايجاد محرك براي بخش توليد، كافي است. در واقع دلارهاي خانگي (اگر به چرخه اقتصادي وارد شوند) ميتواند بخش بزرگي از اقتصاد كشور را به حركت درآورند. ميزان سرمايه جذبشده بعد از برجام بين 7 تا 8 ميليارد دلار بوده است. اين مبلغ بسيار كمتر از آنچه براي آن برنامهريزي ميشد، بوده است. بسياري از فعالان اقتصادي ازمناسب نبودن شرايط و فضا براي ورود سرمايههاي خارجي به كشور، گلهمند بودهاند. در حالي كه اگر شرايط به گونهاي پيش ميرفت كه مردم به سيستم بانكي اعتماد ميكردند، تحقق و جذب سرمايه داخلي براي بخشهاي مختلف اقتصادي دور از ذهن نبوده است. به جاي آنكه در گاوصندوقها نگهداري شود وارد جريان توليد، خلق ثروت و اشتغال ميشوند. دليل عمده پسانداز پولهاي دلاري در گاوصندوقهاي خانگي، نبود اعتماد بين مردم، سياستگذاران و مسوولان است. از يك طرف بياعتمادي مردم به جريانهاي اقتصادي در طي ماههاي اخير بيشتر شده است و ارزش پول در دسترس مردم نيز به مرور كمتر ميشود. در اين شرايط، افراد گمان ميكنند بهترين كار براي حفظ قدرت خريد، تبديل ريال به ارز و نگهداري در خانهها است.طرف ديگر بياعتمادي، بيثباتي برخي بخشهاي اقتصادي به خصوص نظام بانكي است. در جريان ورشكستگي موسسات مالي اعتباري غيرمجاز، نگراني مردم پيرامون از دست رفتن اصل سپردهها، بيشتر شده است به همين دليل ترجيح ميدهند به جاي پسانداز در بانكها...
پولها را در خانههايشان نگهداري كنند. دو دليل فوق، از پر رنگترين دلايل بياعتمادي به نظام بانكي و سياستگذاريهاي اقتصادي و در نهايت افزايش نگهداري دلارهاي خانگي است كه مشكلات اقتصادي زيادي را در آينده براي كشور ايجاد ميكند. راه چاره ورود ارزهاي خانگي به بخشهاي مختلف اقتصادي، ايجاد ثبات، اطمينان و امنيت در كشور است تا از اين طريق فضا جهت ورود سرمايه (چه داخلي و چه خارجي) به بازارهاي مالي كشور فراهم شود. هر چه سرمايه بيشتري به بازارهاي مالي وارد شود، توليد و مجاري خلق ثروت نيز بيشتر ميشود. يكي از اقداماتي كه ميتوانستيم انجام دهيم، استفاده از دوران پسابرجام بود. در اين دوران فرصت و روزنههاي اقتصادي خوبي براي كشور به وجود آمد كه استفادهاي از آنها برده نشد. ميتوانستيم اقتصاد كشور را با اقتصاد جهاني گره بزنيم اما نهتنها از فرصت استفاده نكرديم بلكه فرصتسوزي كرديم. در زمان پسابرجام بايد از طريق ديپلماسي بينالمللي، روابط خود با ساير كشورها را بهبود ميبخشيديم. در شرايط فعلي بايد تمام تلاشها در جهت كاهش تنشهاي اقتصادي و سياسي در داخل و خارج باشد و اين مهم با تلاش بسيار زياد دولت و درايت سياستگذاران حاصل ميشود.